و دگر هیچ...؟!8

ساخت وبلاگ

از بلاک دراوردن همان و روز بعد مجددا شروع پیغام دادنها همان...

پیاما رو باز نمیکردم که مبادا همه چی دوباره شروع بشه، اون اعصاب خوردی ها ... روزای بد...

زنگ زد...

خشکم زد

یخ زدم

جواب ندادم و الکی پیغام اتومات فرستادم که من توجلسه هستم...

جواب داد یه ساعت دیگه زنگ میزنم

نمیدونستم باید چیکار کنم

تمام وجودم یخ زده بود، نفسم بالا نمیومد...

بعد یه ساعت زنگ زد و برداشتم و گفتم بله؟

___سلام بانو

_سلام

___خوبی عزیز دلم

_به لطف شما، امرتون و بفرمایید...

___دلم برات تنگ شده، دنیا رنگشو از دست داده... تو چرا نمیفهمی که من با تو دارم عشق و تجربه میکنم، من بدون تو میمیرم...

_ما قبلا صحبتامونو کردیم، به نظرم صحبت دوباره کاملا بی معناست

___گوششششششششششششش کن

من دوست دارم، وقتی نیستی اذیت میشم... جدیدا حمله های عصبی عجیبی بهم دست میده... دکتر گفته به خاطر اینه که عصبی میشه...  بیهوش میشم... ممکنه دیگه بهوش نیاما

_خدانکنه... چیزی نمیشه، وقتی عادت کنید دیگه عصبی هم نمیشید... ببخشید من خیلی کار دارم، باید گزارش مالی بزنم... پرونده‌هامم مونده...

____لوس نشووووو دیگه سین... بعد چند روز بهت زنگ زدم، صداتو بشنوم، دلم دوباره جوون بشه... بانو، شاه قلبم، آدم با سربازش اینجوری رفتار نمیکنه که...

_اختیار دارید... ولی من واقعا کار دارم

___باشه عزیزم، پس تو تلگرام جواب بده

منتظرما.... جواب ندی میام اونجاها...میگم بابا این خانوم من و بدید برم چقدر ازش کار میکشید...

 

خدایا این چی میگه... خله مرتیکه...

قطع کرد و منم رفتم سراغ کارم، ولی اعصاب نداشتم، با همه دعوا داشتم میکردم، همکارم گفت چته چرا اینجوری شدی امروز، تو که همیشه صبورتر از این حرفا بودی، گفتم خسته شدم دیگه، هیچکس کارشو درست انجام نمیده و من باید جوابگو باشم و ...

عصبی شده بودم... جدیدا تا عصبی میشدم صدام میگرفت...

نیم ساعت بعد دوباره زنگ زد...

_بله؟

___ بله و بلا، شیطون

چرا نیومدی تلگرام

_گفتم که کار دارم...

____داری که داری، من واجب ترم یا کار؟؟؟ چرا صدات گرفته...

_عصبی شدم... جدیدا اینجوری شدم، تا عصبی میشم صدام میگره...

____لعنت به اون کار... اصلا نمیخوام بری سرکار... خودم بهت حقوقتو میدم... دیگه لازم نکرده بری سرکار که عصبی بشی...

بمون تو خونه خانومیتو بکن، ماه به ماهم حقوقتو میریزم به حسابت...

_تو اصلا میدونی حقوق من چقدره که داری بذل و بخشش میکنی؟؟؟

___هرچقدر

_من مدیر داخلی و مدیر مالی هستم... میدونی یعنی چی؟ پولتو نگه دار برای خودت، بذار جلوی آینه دوبرابر بشه...

حالا دوست داری بمونم تو خونه حقوقم و ماه به ماه بریزی به حساب؟؟؟؟

___ جور میکنم، به خدا جور میکنم میریزم به حسابت... تو فکر چی من یه معامله بکنم حقوق یه سالت و یه جا برات میریزم...

_هروقت معامله کردی راجع بهش حرف بزن...

___ اون شوهرت قدر تو رو نمیدونه... اگه میدونست که نمیذاشت تو بری سرکار...

_تو راجع به قدر دونستن حرف نزن... زن خودت تا ده شب سرکاره بیچاره

___خودش میخواد ... هزار دفعه بهش گفتم بمون خونه... برو گردش برو باشگاه برو خرید... حقوقی نمیگیری که همش سرکاری

گوش نمیده...

الانم به تو هم میگم...

_اینقدر بذل و بخشش نکن پولا ته میکشه... ببخشید من کار دارم...

____لوس مننننن، نمیدونی چقدر خوشحالم که دوباره دارمت... از وقتی که تو اومدی تو زندگیم دیگه دور بر هیچ زنی نرفتم... همه کسایی که باهام بودن از دستم ناراحتن، به خونم تشنن... کلی دنبال اینن که ببینن کی اومده جاشونو گرفته...

_می فهمی داری چی میگی... دوباره همه چیو شروع نکن... من جای کسی و برات پر نمیکنه، هیچ نفعی از من به تو نمیرسه... عصبیم نکن... بذار به کارم برسم...

____نگفتم عصبی بشی که... دارم بهت میگم که چقدر برام ارزش داری... با تو باشم احدی و آدم حساب نمیکنم...

_من برات نفعی ندارم، دست از سرم بردار... الانم کار دارم ... خدافظ

____مواظب خودت باش... تلگرام منتظرم...

خدایا ... چه غلطی کردم اینو از بلاک دراوردمااااا...

دینگ

دینگ

دینگ

ای بابا

____ عشقم مینا میخواد همه رو دعوت کنه شمال، ویلاشون... باید بیاییناااااا

خودم با ماشین خودم میبرتون که خیالمم راحت باشه...

_ نه ممنون

____ نه نداریم... لوس نشو...

_هنوز که کسی چیزی به من نگفته...

میذاری من کار کنم یا نه...

____قول بده که میاین...

_میگم مینا به من حرفی نزده...

____ به "ه" میگم بهت زنگ بزنه...

_نه

تلفنم زنگ زد"ه" بود...

_سلام عزیزم خوبی... همسرت خوبه... مامان اینا خوبن... چه خبرا...

__ سلام عشقم... فدات... تو چطوری... شکر همه خوبن ... سلام میرسونن

_با زحمتای ما

__این حرفا چیه شما رحمتی... خیلی خوش گذشت... بازم بیاین...

_ببخشید میم اون شب معلوم نبود چش بود... هیچ وقت از این کارا نمیکنه... شرمنده ها...

__ نه بابا کاری نکردن که ... ما که چیزی ندیدیم...

_ببخشید بی موقع هم مزاحم شدم... حتما کار داری... مینا همه رو دعوت کرده ویلاشون... البته میم لفظشو اومد... دیدید که با همه کل کل داره... بیچاره مینا هم واسه اینکه کم نیاره همه رو دعوت کرد... شماها رو گفت که بگم بیاین... بیاینااااااا

__قربونت عزیزم... کارما اصلا معلوم نیست...

_ تعطیلیه دیگه... لوس نشو ...

__ بذار به الف ح بگم ... شاید اون کار داشته باشه...

_ الان میم بهش زنگ زده ... ... گفته اگه سین کاری نداشته باشه ما پایه ایم...

__ یه لبخند و ایشالا حالا تا اون روز

_مزاحمت نمیشم، به همگی سلام برسون

__قربونت برم... سلامت باشی... ممنون که به یاد ماهم بودید...

گذر عمر...؟!...
ما را در سایت گذر عمر...؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamashianeh بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت: 15:02