تحول...؟!

ساخت وبلاگ
شده بعضی وقتا یه تصمیمی بگیری و هزارتا اما و اگر بیاد جلو چشمت؟

 

آدمیزاده دیگه...

فکر هزار جا و هزار روز آیندش رو میکنه... تا یه تصمیمی بگیره... اینجوریاست که همه استیو اینا نمیشن دیگه...

حالا فکر کن تو این هزارتا اما و اگر کلی آدمم پیدا میشن که هزارتا اما و اگر دیگه میذارن سررات

همیشه تحول سخت بوده و هست...

اینجا قدرت ریسکه آدما و توکل به هرخدایی که خدای خودشونه باعث میشه سرنوشتشون عوض بشه...

که من معتقدم حتی اگر هزار بار هم شکست بخورن یه در از درهای پیروزی به روشون باز میشه...

اما حکم آدمی که نون بیاره فرق داره

حکم آدمی که کمک خرجه فرق داره

اینجوراست که دوباره اما و اگر کل ذهنت و مشغول میکنه و به خود میایی میبینی ظهر شده و هنوز تو دالون اگر مگرا گیر کردی...

وقتی میگم واسه نون بیار و ... فرق داره نه اینکه همه جای دنیا فرق داشته باشه ها نه... باس نون بیار تو ایران باشی که بفهمی فرق داره...

باس وسط یه شرکت باشی که همینطور الابختکی سر حجاب و نماز و نگاه نامحرم و از حفظ نخوندن نماز میت و این حرفا نیرو تعدیل میکنه و هر روز دلت بلرزه واسه یه لقمه نونی که میخوای ببری سر سفره زن و بچه ات که حتی فکر تحول و ریسک و ... به ذهنتم خطور نکنه...

چه ریسکی چه کشکی...

اون موقع است که نوآوری و باید بذاری لب کوزه و آبشو و بخوری و رأس ساعت خودتو برسونی سرکار تا خدایی نکرده این وسط ترکش غضب قضات بهت اثابت نکنه...

آهاااان گرفتی مطلب و...

خب حالا فک کن وسط این گیر و دار... فیلت یاد هندستون میکنه و همون موقع که همه دارن دست و پا میزن شغلشون رو حفظ کنن تو ساز ناکوک میزنی...

سلام رئیس خوبی من دیگه نمیخوام بیام ... الاستعععععععفاء

رئیس

من

مجددا رئیس

خانواده

همسر

باز هم بیچاره رئیس

دوستان

دشمن

من

خانواده

رئیس

و من

خلاصه که گیر کردیم به مولاااااااا....

 

پ.ن: من استعفا میدم بالاخره... ببینین کی گفتم

گذر عمر...؟!...
ما را در سایت گذر عمر...؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamashianeh بازدید : 125 تاريخ : شنبه 3 اسفند 1398 ساعت: 1:36