تو چشم بهم زدنی تیر رو از دست دادم و نتونستم تو تیرماه مطلب جدیدی داشته باشم...
به همین راحتی و سرعت روزهای زندگی رو از دست میدیدم و بعدش...
بعدش یه بار سنگین میمونه که رو دوش میکشیم و مدام با خودمون میگیم اگه ...
اگه...
چرا اینقدر این روزها زود میگذره؟!
چرا اینقدر دغدغه های ذهنی زیاد شده که نظم دادنشون خودش شده دغدغه...
چرا دقیقه ها اینقدر عجله دارن واسه تموم شدن
چرا آدما اینقدر عجله میکنن واسه تموم کردن
چرا ...
بگذریم...
هنوزم معتقدم زندگی رو زندگی باید کرد...
حتی اگر درگیری
حتی اگر اسیری
حتی اگر دلگیری
حتی اگر ...
.
.
.
گذر عمر...؟!...
برچسب : نویسنده : hamashianeh بازدید : 137